محل تبلیغات شما
1.

من به فاضلاب شهرم پروتئینِ ساختاری می دهمـ ،

او هم عود میشود برای پیچیدن توی سرم تا فکرهایم گرم تر از گرما به استقبالش بروند .

معامله ی خوبیست ، نه ؟

 

2.

بلد بودم غم را بغل کنم 

بلد بودم حتی همخوابگی با آن با طعمِ زهرمار را 

فقط اگر ،

غم چشم داشت .

و با آن چشم ها 

چند خط نگاهم میکرد

هرچشمه‌ای که می‌خشکید از چشمِ ماه می‌افتاد

چون وزنِ اضطراب بینِِ فقط دو پا تقسیم می شود ، نیرویی که به هر پا وارد میشود نسبتاً زیاد است !

جذب از دیواره ی معده ، ورود به خون لعنتی .

، ,بلد ,غم ,چشم ,بغل ,فقط ,بلد بودم ,با آن ,را  فقط ,زهرمار را  ,طعمِ زهرمار

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دستگاه چاپ حرارتی عکس برگردان سابلیمیشن یادداشت های من درباره احمدآباد اردکان