محل تبلیغات شما

.
وقتي كه حتي تمام كاغذ هايي كه به نتيجه ي مطلوبشان سياه نشده اند هم تصميم به قيام دسته جمعي عليه ات بگيرند ، چاره اي نيست جز اينكه يك دستت با پارچه روي آينه را بپوشاند و دستِ ديگرت خودش را به كف بكشد روي پلك ها و بعدش هم گوشه هاي لبت را به مسخره ترين حالتِ ممكن مجبور به انقباضِ 'همان پانزده ماهيچه' كند . 
من ، "اشتباه" كرده بودم . 
خودم من را به تاسف ترك نكرده بود، به تنفّر بود! 
نگاه توي چشم هاي اين بار غمگينش را چپكي خوانده بودم . منطقي ست ، هيشكس دوست ندارد به اين حس از خودش برسد . 
اين تنفرِ آغشته به ترحّم براي من و بقيه آنقدر نيّتِ قوي اي بود كه كسي را كه قرار بود -من- باشم را بي نياز از استخاره يا حتي ترديد به  درون آزاري وادار كرد و بعدش هم براي قايم كردن اين قيافه ي نه چندان جديدِ غيرِ قابلِ تحمّل، روي آينه را پوشاند . 
حتي اگر دقت كرده باشي چند شب است كه ماه از پنجره ديده نمي شود، {شايد به عمد از پنجره ي اين اتاق} .
 بهتر از من يا تو ميداند كه براي ديده شدنِ "جسمي" بايد نور از آن جسم به چشمي برسد . 
و بطرز مضحكي بعضي از 'بظاهر آدم هاي خود ترك شده' بايد بفهمند كه هرچه تاريك تر بمانند بهتر است ! 
گاهي خودت بايد دستِ شستنت را به ارامي زير دندانهايت بجوي و مزه مزه كني شايد اينطور اين انقباض هاي دردآور كمي رحم كنند وقتي اتمامِ شورشِ بي رحمانه ي كلمه هاي ننوشته شده ي روي اين كاغذها را به چشمِ خودشان ببينند .
 

هرچشمه‌ای که می‌خشکید از چشمِ ماه می‌افتاد

چون وزنِ اضطراب بینِِ فقط دو پا تقسیم می شود ، نیرویی که به هر پا وارد میشود نسبتاً زیاد است !

جذب از دیواره ی معده ، ورود به خون لعنتی .

كه ,ي ,روي ,هم ,، ,بايد ,را به ,آينه را ,و بعدش ,بعدش هم ,از پنجره

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یزدان گشت سفیران 02141454